منوی اصلی سايت
مدل لورنز و تفاوت هاي رسانه ها
 

نگاه اجمالي به تجزيه و تحليل خرد رسانه(Medialitat)
. اين مدل، تمرکز بر روي يک رسانه مفرد (مانند تلويزيون، روزنامه و ... ) را رها مي کند و اجازه تجزيه و تحليل بر روي يک سطح مختصرتر اما همچنان داراي ساختار را مي دهد. اين امر با تعريف لايه¬هاي يک رسانه صورت مي گيرد. محل اشتراک اين لايه ها را مداليته مي نامند که يک واژه آلماني است و اشاره به ويژگي ها و نيروي حاصل از يک رسانه دارد. طبق اين مدل لايه اي، رسانه ها شامل سه نيروي تفکيک ناپذيرند : 1- عيني (Object)، 2- رويه (Dispositive)  3- شکل نمادين (Symbolic Form)  که در تصوير شماره 1 منعکس شده است:
 
شکل 1: تصوير مدل لايه¬اي لورنز انگل (1999Engell, Lorenz )

     اين لايه ها هيچ گاه از يکديگر جدا نمي¬شوند و همواره با هم هستند. از آنجا که همه رسانه¬ها ترکيبي از آن¬ها هستند، رابطه از يک لايه به يک لايه ديگر، با نسبت ثابت نيست. بعضي رسانه¬ها نمود قدرت¬مندتري در لايه "عيني" دارند، برخي در لايه "رويه" و برخي ديگر داراي نيروهاي قدرتمندي از لايه "شکل نمادين" هستند. بعضي رسانه¬ها حتي از تکنولوژي يکسان بهره¬مي¬برند اما در لايه "رويه" متفاوت هستند. قبل از بررسي چگونگي بکارگيري همزمان اين لايه¬ها در تفکراقتصادي، توضيح مختصري درخصوص تعريف کلي اين سه لايه "مدياليي" ارائه خواهد شد.
لايه عيني
     اين يک لايه ابزاري است که نمود فناوري يک رسانه است شامل موضوعات سخت¬افزاري، ماشين¬آلات و همچنين واحدهاي توليدي. اين لايه مقصد رسانه، مانند ارسال، انباره و غيره را تعريف مي¬کند. براي رسانه فيلم، اين لايه شامل همه ابزارهاي توليد، پس توليد، تدوين و اجرا کردن پروژه¬هاي سينمايي به علاوه امکانات ضروري مانند استوديو؛ سينما و ... را شامل مي¬شود؛
لايه رويه
     دومين لايه، رويه است؛ يک رويه شامل يک آرايش لوازم در ظرف زمان و مکان است. به گفته ميشل فوکو، رويه يک "... آرايش از موضوعات، سطوح، نورها، ديدگاه¬ها؛ درون يک ابزار که مکانيزم¬هاي دروني آن نسبت¬ها را تشکيل مي¬دهند". اين يک ساختار شرطي است که بر آرايش فيزيکي و يک نشانه شناختي که انسان را به قوانين ويژه ادراکي محدود مي¬کند، تکيه دارد.
برنامه های تلویزیون ممکن است جهانی نشوند و این مسئله در سینما بیشتر است .سینما هرگز استانی تولید نمی کند.سیستم تولید در سینما متفاوت است در سینما از نگاتیو استفاده می شود. نور پردازی ها ،صداگزاریها،گریم و ... تعیین کننند ه هستند. چون کوچکترین مسئله ای در سینما کاملا مشهود داست و کوچکترین خطا تاثیر گذار است .تخصص و مهارت در سینما بالاست.هرینه تولید در سینما بالاست. تیپ صدا و تصویر جداگانه ضبط می شوند.تدوین سینما به صورت خطی است.اما در تلویزیون به وسیله کامپیوتر ها انجام می شود و تصاویر ویدئویی و دیجیتالی تا یه اندازه ای می تونه بزرگ بشه.
برنامه های تلویزیون را زیر چراغ روشن می بینیم اما در سینما باید فضا تاریک باشد.کیفیت صدا در تلویزیون با سینما متفاوت است در تلویزیون کیفیت صدا دقیق نیست
با بالا رفتن کیفیت تصویر،گریم ،فرم و محتوا سینما در رقابت است.
برنامه های تلویزیون امکان تکرار دارد، در صورتیکه در سینما این طور نیست.فیلمی که پخش شد تکرا نمی شود.
تلویزیون بر اساس نیاز و مصلحت برنامه می سازد تنوع برنامه هایش زیاد است اکشن ،درام، میز گرد.اما در سینما بر اساس ژانر ها ساخته می شود و اصل غالب در سینما سر گرمی است.
  در مثال سينما، رويه، قواعدي را توصيف مي¬کند که همه بازيگران براي استفاده از فيلم بايد آن را رعايت کنند. براي نشان دادن يک فيلم طبق قواعد سينما اين محل بايد کاملا" تاريک و آرام باشد و همه تماشاگران بايد روبروي صحنه بدون حرکت بنشينند. لايه رويه بگونه¬اي به تشريح قواعد يک رسانه خاص مي¬پردازد. ( توجه کنيد که وقتي شما يک فيلم سينمايي را در تلوزيون تماشا مي¬کنيد محتوا همان است ولي لايه رويه تغيير مي کند.)
لايه شکل نمادين
     لايه سوم شکل نمادين از آنجا که به تشريح جهان بيني فرد که توسط رسانه¬ها شکل گرفته است مي¬پردازد، پيچيده¬ترين لايه است؛ اين لايه امکان ترکيب قوانين عالمانه و آگاهانه واحد را با تجمع حواس، جهان بيني را شکل مي¬دهد و توصيف مي¬کند. درون اين لايه، تغييرات شناختي احتمالي نسبت به درک از مابقي جهان هستي شکل مي-گيرد.  به عبارت ديگر لايه شکل نمادين، تقريباً سهم رسانه از نظام¬هاي اقتصادي بشر در طول زمان است.
     يک مثال صوري ولي روشن مي¬تواند اين فرضيه باشد که سلطه فيلم به¬عنوان يک رسانه تفريحي و سرگرمي در جامعه به مجموعه تجربيات بشر کمک مي¬کند و بنابراين مصرف کنندگاني را هدايت مي¬کند که ساختن زندگي¬شان براساس قوانين فراگرفته شده سينماتوگراف، سريع¬تر، رساتر، رومانتيک¬تر، غيرخطي¬تر و ... ، شروع شده است . ( توجه کنيد که اين يک فرآيند دو سويه است، "سريع¬تر، رساتر، رومانتيک¬تر، غيرخطي¬تر" تنها زماني تطابق مي¬يابد که يک مفهوم سينماتوگراف باشد که عموما" براي انتخاب يک فيلم براي تماشا استفاده مي¬شود. نظريه لايه شکل نمادين تنها يک مدل کنش و واکنش را در بر نمي¬گيرد به اين مفهوم است که يک فرآيند بازخور پويا بين رفتار انساني و لايه شکل نمادين با اصول فراگرفته شده وجود دارد.

تفاوت رادیو و تلویزیون و سينما و تئاتر، اين تفاوت ها را مي توانيد بر اساس مدل لورنز نيز دسته بندي نماييد.


تلویزیون:
 1. بزرگ و حمل مشكلتر
 2. گران تر بودن تجهيزات و ساخت برنامه تلويزيوني
 3. گران تر بودن گيرنده تلويزيون
 4. سرعت انتشار كمتر
 5. اثرگذاري بيشتر
 6. مغايرت با انجام ديگر امور
 7. پوشش كمتر نسبت به راديو
 8. نيازنسبی به داشتن سواد
 9. نقش بالا در خارج از منطقه بحران
 10. دو حسی (دیداری و شنیداری)


و يژگي هاي رادیو:
 1. كوچك و قابل حمل است
 2. ارزان بودن تجهيزات و ساخت برنامه راديويي
 3. ارزان بودن گيرنده هاي راديو
 4. سرعت انتشار فوق العاده
 5. اثرگذاري كمتر
 6. عدم مغايرت با انجام امور ديگر
 7. پوشش وسيعتر راديو
 8. عدم نياز به داشتن سواد
 9. نقش بالا در داخل منطقه بحران
 10. یک حسی (شنیداری)

 رسانه ها به لحاظ اعتبار، سرعت، ميزان پوشش و دسترسي و… با هم متفاوتند. از نظر اعتبار و عمق كتاب و مطبوعات، از نظر سرعت رادیو و تلويزيون، از نظر پوشش و فراگیری راديو در رده های بالا هستند.

تفاوت سينما و تلويزيون
 1 - در سينما فيلم در يك مكان و فضاي تاريك نمايش داده   مي شود، اما تلويزيون در محيط روشن و خانواده و همراه با پارازیت دیده می شود.
 2 - مخاطبان فيلمهاي سينمايي جمعي ناآشنا و تعدادشان در سالن سينما بسيار زياد است اما در تلويزيون تعداد كم و مخاطبان در داخل خانواده افرادي آشنا و صميمي هستند.
 3 - ديدن فيلم سينمايي ”مراسم گونه“ است نياز به مقدمات خاص از جمله پوشيدن لباس رسمي دارد و مستلزم هزينه و وقت است اما تلويزيون اينگونه نيست و در حالتهاي مختلف ميتوان به تماشاي برنامه ها نشست.
 4- به دليل نشان دادن فيلمهاي سينمايي در فضاي مخصوص و تاريك ميزان توجه مخاطب به آن بسيار بيشتر است اما در تلويزيون به دليل اينكه برنامه ها در فضاي همراه با مزاحمت هاي محيطي نشان داده مي شود ميزان توجه و تفكر مخاطب به آن كمتر است.
 5 - مخاطبان فيلمهاي سينمايي معمولا افرادي فعال و مشاهدهگر و كنجكاو هستند و رنج ديدن فيلم را قبول مي كنند و نگاهشان نيز نگاهي عميق است اما در تلويزيون مخاطبان معمولاٌ تنبل هستند و زحمتي براي ديدن برنامه ها نمي كشند و نگاهشان نگاهي سطحي است.
 6 - در مورد سينما چون وقت و هزينه و رنج پوشيدن لباس و رفتن به سينما را بخود مي دهيم كمتر اتفاق ميافتد فيلم را نيمه كاره رها كنيم ولي در تلويزيون چون مخاطب هزينه اي نمي دهد وسط برنامه، موضوع آن را رها مي كند.
 7 - كيفيت تصاوير و صدا در سينما مطلوبتر و بهتر از برنامههاي تلويزيوني است.
 8 - پرده سينما بسيار بزرگ است ولي صفحه تلويزيون كوچك است.
 9 - در سينما پرده سينما بر مخاطب مسلط است اما در تلويزيون مخاطب بر صفحه تلويزيون مسلط است.
 10- ميزان اثرگذاري فيلمهاي سينمايي به علت فضای مشاهده، کیفیت تصاویر و اندازه تصاویر بيشتر از برنامه هاي تلويزيوني است.
 11 - برنامههاي سينمايي تك متني است و  برنامههاي تلويزيون چند متني است و چند بخشي و تكه تكه است.
نظريه ويليامز
 ويليامز فرهنگ شناس معروف انگليسي در خصوص برنامههاي تلويزيوني و سينمايي مي گويد:
 برنامه هاي تلويزيون برعكس برنامه هاي سينمايي يك متني نبوده و در بخشهاي متفاوت پخش مي شوند و اين موضوع ضعف برنامه هاي تلويزيون تلقي مي شود. چرا كه همين مسأله يا همين ويژگي موجب مي شود كه يك برنامه تلويزيون قادر به ارائه معناي مشخصي به مخاطب نباشد.
تعریف متن
 منظور از متن اين است كه يك برنامه آغاز، وسط و پاياني  داشته باشد مثل كتاب.
 وقتي مي گوئيم سينما يك متني است يعني اينكه در آغاز فيلم شخصيت ها و روابط في ما بين تعريف مي شود. تنش هاي بين شخصيت هاي داستان و ماجراي آن بدنه متن است. در متن همه عوامل  به شكل غير قابل گسست به هم مرتبط مي شوند و اين ارتباط آنچنان قوي است كه اگر يك جزء آن را از دست بدهيم قادر به درك و پيگيري مطلوب متن نمي باشيم.چنين متني كه متمركز است و با چنين خصوصياتي تهيه مي شود و براي مخاطباني كه خود را براي ديدن مراسم گونه برنامه سينمايي آماده نكرده اند بلكه در محيط پر سرو صداي منزل و ضمن انجام كارهاي ديگر آن را ميبينند بسيار سنگين است. بنابراين تماشاگر تلويزيون خيلي زود براثر مزاحمت هاي محيطي از پيگيري چنين متني باز ميماند و مستأصل مي شود. به اعتقاد ويليامز اصولا چنين متني را
ميتوان با اتوبوسي تشبيه كرد كه دائم مسافران خود را سر هر ايستگاهي پياده
مي كند.
نظريه لوئيس
     لوئيس برخلاف نظريه ويليامز معتقد است: بخش بخش بودن برنامههاي تلويزيون ضعف نيست، بلكه اين ويژگي باعث انطباق تلويزيون با محيط تماشاي آن مي شود. دست اندركاران برنامه هاي تلويزيون، با علم به مشكلات و پارازيت هاي محيطي به برنامهسازي براي مخاطب دست
می زنند.
 لوئيس همانند ويليامز معتقد است برنامههاي تلويزيون هم در جزء و هم در كل، بخش بخش و تكه تكه است و به اعتقاد او ديدن برنامه هاي تلويزيون تجربه اي است عجيب.

ساختار برنامه هاي تلويزيوني
 تلويزيون برعكس سينما و به جاي ارائه يك متن به ارائه چندين متن در يك برنامه مي پردازد. هر متن تلويزيون موجوديتي مستقل دارد و به متون ديگر به شكل زنجيروار و غيرقابل گسست مربوط نيست. همين مسأله تماشاگر تلويزيون را قادر مي سازد تا همگام با تماشاي برنامه هاي تلويزيون نظر خود را از صفحه تلويزيون به  اطراف برگرداند و حتي بعضي مواقع به كارهاي ديگري بپردازد و سپس برنامه را ببيند زيرا او به تجربه فهميده است از دست دادن اين بخش او را از پيگيري محروم نمي كند يعني عوامل داستان و چيزي كه دركشان براي دنبال كردن برنامه لازم است ‏‎‎‎به كرار تكرار شود. بنابراين دو ويژگي اصلي برنامه هاي تلويزيون عبارتند از:
 1 - تكرار
 2- بخش بخش بودن


تاریخچه فیلم خبری در سینما
 از اواخر دهه 1930 شرکتهاي آمريکائي شروع به ساخت فيلم هاي خبري و نمايش آن در سينماها کردند. از دهه 1930  تا اواسط دهه 1960 در سينماهاي آمريکا و اروپا در پايان و يا آغاز هر فيلم سينمائي فيلم هاي کوتاه خبري در خصوص رويدادهاي مهم هفته را نشان مي دادند. اين فيلم ها کوتاه بوده و بيشتر اهم اخبار را در بر مي گفتند.
 در ايران هم از دهه 1330 به بعد و با توجه به اوضاع سياسي بعد از کودتاي 28 مرداد، در همه سينماها همراه فيلم هاي سينمائي، فيلم هاي تبليغاتي خبري که بيشتر تکريم و تبليغ مقامات رسمي بود، به تماشاگران نشان داده مي شدند. با توسعه تلويزيون، پخش اينگونه فيلم هاي خبري متوقف گرديد.


گسترش فیلم خبری در  جنگ جهانی
 در جنگ جهاني دوم توليد فيلم هاي خبري گسترش يافت و اين فيلم ها وسيله اي براي تبليغات جنگي و پروپاگانداي سياسي بود.
 جنگ جهاني دوم را ميتوان نخستين جنگ تمام عيار Total War در قرن بيستم دانست. کشوهاي درگير جنگ از همه امکانات خود براي پيروزي بر دشمن استفاده ميکردند و در اين ميان تهيه و نمايش فيلم هاي خبري از جبهه هاي جنگ نقش مهمي در تقويت روحيه کساني داشت که در پشت جبه مستقر بوده و وظايف پشتيباني از خطوط جبهه را بر عهده داشتند.
 در ايران، مرکز فرهنگي شوروي واقع در خيابان وصال شيرازي ضمن نمايش
فيلم هايي از اوضاع جبهه ها ، جوانان را به آئين کمونيسم تبليغ و آنها را مستقيم و غير مستقيم به عضويت در حزب توده ايران تشويق مي کردند. بنابراين اين
فيلم ها هم تبليغات جنگي بودند و هم پروپاگانداي سياسي.

پایان فیلم خبری در سینما
 پخش نخستين تصاوير خبري در تلويزيون از اوسط دهه 1950 شروع شد و در سال 1967 گزارش هاي تصويري تلويزيوني مالک بي رقيب صحنه اطلاع رساني شدند و صنعت سينما ديگر در زمينه تهيه و ارسال فيلم هاي خبري فعاليتي را انجام نداد.

دو نقطه ضعف بزرگ فيلمهاي خبري
  اول- کندي سرعت؛ وقتي عمليات جنگي در هر مرحله اي به پايان ميرسيد مراحل آماده کردن فيلم ها و تدوينشان گاه تا هفته هاو ماه ها طول مي کشيد و وقتي آماده نمايش مي شدند که مردم از طريق ديگر رسانه ها اطلاعاتي رابه دست آورده بودند.
 دوم- عدم دسترسي توده مردم و به ويژه  کساني بودند که در مناطق صعب العبور زندگي ميکردند و به سالن هاي سينما دسترسي نداشتند.
 بنابراين راديو و به دنبال آن روزنامه به دليل سادگي حمل و نقل و استفاده مهمترين وسيله ارتباطي و کسب خبر در دوران جنگ جهاني دوم باقي ماندند.
بررسی تطبیقی فیلم خبری سینمایی و تلویزیونی
 فیلم خبری تلویزیونی معمولاً طولانی تر از فیلم خبری سینمای بود. هزينه تهيه و آماده سازي نهايي فيلم هاي خبري نسبت به گزارش هاي تلويزيوني بالا تر بود.
 هدف فیلم خبری تلویزیونی، برخلاف نمونه ی سینمائی اش، مورد بحث قرار دادن یک یا چند موضوع محدود بود و از پرداختن به موضوعات متعدد پرهیز می کرد.
 فیلم خبری تلویزیونی، بر خلاف فیلم خبری سینمائی، معمولاً از یک روایت گر که بسیاری اوقات در صحنه حضور داشت استفاده می کرد، در حالی که در نوع سینمایی، روایت گر همانند دانای کل در صحنه ها حضور نداشت ولی تماشاگر صدایش را می شنید.
 اما دو عامل دیگر را هم باید به این تفاوت ها اضافه کرد و آن این که فیلم خبری تلویزیونی، بر خلاف سینمایی، با عجله فیلم برداری می شد و تدوینی سریع روی آن انجام می گرفت که گاه فقط به حذف صحنه هاي بي کيفيت فني اکتفا می شد، در صورتی که فیلم خبری سینمایی با چنین عجله ای ساخته نمی شد و از کيفيت بالائي برخوردار بود.
 مهم ترین تفاوت، سرعت انتشار خبر بود که تلویزیون را به صورت قدرت بی رقیب برای تولید فیلم های خبری سینمایی در آورد و همین توانایی بود که تولید فیلم خبری سینمایی را متوقف ساخت.

تفاوت راديو با تئاتر

تئاتر:
1- پيام تئاتر سنگين و حجيم است.
2- پيام تئاتر يك متن ديداري- شنيداري و منسجم و پيوسته است.
3- تئاتر هويت رسانه اي خود را تنها از متن مي گيرد.
4- مكان تئاتر ايزوله و كنترل شده است.

راديو:
1- ايجاز در پيام راديو يك اصل است.
2- ساختار پيام راديويي موزاييكي است و داراي تواتر همراه با تناوب است.
3- راديو هويت فرامتني و بينامتني بالايي دارد.
مكان براي مخاطب راديو تعريف نشده است.

 

 

آدرس ايميل شما:
آدرس ايميل دريافت کنندگان