فرهنگ و ویژگی های آن
در تعریف فرهنگ هیچ توافقی میان اهل تحقیق وجود ندارد. بنظر می رسد تعریف تایلور از فرهنگ مورد اقبال بیشتری قرار گرفته باشد.تأکید او بر اهمّیت آداب ورسوم باورها وعقاید ودستاورد های بشری سبب این اقبال شده است.در فرهنگ سه ویژگی وجود دارد که شناخت آن ها موجب درک بهتر از انواع فرهنگ می شود.این سه عبارتند:
1- فرهنگ عام ولی خاص: اگر چه فرهنگ امری عام وهمگانی است،امّا در هر فرهنگی گروه ها و ... دارای فرهنگ خاصی با ویژگی های منحصر به فرد است.
2- فرهنگ ثابت ولی متغیّر: در ظاهر فرهنگ ثابت و بدون تغییر است، امّا یک برش دهساله تغییرات فرهنگی را کاملاً نشان می دهد.
3- فرهنگ اجباری ولی اختیاری: فرهنگ بر همه رفتارهای فرد حاکم است، لذا اجبار آن را می توان حس کرد.از طرفی فرد می تواند به دلخواه عناصری را قبول یا نپذیرد.
بر این اساس در مطالعات مربوط به حوزه فرهنگ، مخصوصاً فرهنگ سازمانی این ویژگی ها همواره باید مدّ نظر قرار بگیرد.
فرهنگ سازمانی
فرهنگ سازمانی چیست؟ چرا فرهنگ سازمانی مورد توجّه است؟امروزه فرهنگ سازمانی به بخش مهمّی از ادبیّات مدیریّت تبدیل شده است.فرهنگ سازمانی همانند ساختار، استراتژی و فرایند نقش کلیدی در شکست و موفّقیّت هر سازمانی دارد.اگر چه وجود قدرت فرهنگ امری پذیرفته شده است،امّا توافقی درمیان کارشناسان در تعریف آن وجود ندارد.به قول شانکلمن، فرهنگ در مقابل تعریف عملیّاتی شدیداً مقاومت می کند و در اغلب موارد به صورت مفهومی، امّا بدون دقّت کافی تعریف می شود.
با پیدایش هر سازمان فرهنگ آن نیزبوجود می آید و در درون خود نطفه های آن را بارور می سازد.معمولاً پایه گزاران وافراد برجسته باورها وارزش های خودرا به عنوان الگوهای رفتاری درسازمان ها نهادینه می کنند.از آن پس گروه ها وافراد مطابق آن الگو رفتار می کنند وخارج از آن مطلوب نخواهد بود،مگر این که فرد بتواند در جایگاه چنین افرادی قرار بگیرد.در نظریه"آرلوئیس"درهر سازمان نقاط مختلفی وجود دارد که فرهنگ سازمانی را می سازد.از این جهت در هر سازمان فرهنگ های مختلفی در هر مکان یا بخش می تواند وجود داشته باشد، مانند فرهنگ مدیران، فرهنگ کارکنان، فرهنگ حوزه تولید،فرهنگ حوزه پخش و...
شاید بتوان فرهنگ سازمانی را چون باغ با شکوهی دانست که کسی نمی تواند این شکوه را به درستی بیان کند یا چون کویری خشک وبی روح که کسی را یارای انتقال احساس خود به دیگری نیست.
تعاریف فرهنگ سازمانی
فرهنگ برای سازمان نقش شخصیّت برای فرد را دارد.فرهنگ معمولاً به صورت دقیق تعریف نشده است.فرهنگ سازمانی را "دیویس"مفهومی مبهم(Elusive) و"مورا"آن را موضوعی پیچیده (complicated) می داند."شاین"فرهنگ سازمانی را چنین تعریف می کند «الگوی مفروضات بنیادی ومشترک میان اعضای یک گروه از طریق آموزش ویادگیری برای مواجهه ومقابله با مسایل ومشکلات،سازگاریخارجی و انسجام داخلی کشف شده،تکامل می یابد ونحوه کارکرد آن سبب شده معتبر شناخته شود و به همین دلیل به اعضای جدید به عنوان شیوه صحیح درک وشناخت مشکلات آموخته می شود.»
بنابراین فرهنگ سازمانی چیزی جز انباشت آموخته های مشترک اعضای یک سازمان نیست.این آموخته ها حاصل تعامل اعضا با چالش های محیطی است.در جریان فرایند حل مشکل، قواعدی بدست می آید که مکرّرا مؤثّربودن خود را اثبات می کند و نماینده مجموعه ای از فرض های بنیادی پنهانی است که معلوم می کند جهان چگونه هست و چگونه باید باشد.فرض هایی که ادراک،اندیشه،احساسات وتاحدی،رفتار آشکار را تعیین می کند به عنوان کلیدی برای حل مشکلاتی هستند که در آینده پیش خواهند آمد.اعضای جدید، این فرض ها را به عنوان بخشی ازجامعه پذیری خود می آموزند وفرهنگ به این ترتیب تداوم می یابد.
سطوح فرهنگ سازمانی
از نظر ادگارشاین در هر سازمان سه سطح فرهنگ وجود دارد که عبارتند:
1-مصنوعات و ابداعات((Artifacts & creation : نمودهای بارز و آشکار فرهنگ سازمانی که رفتارها و مصنوعات قابل مشاهده را نظیر : قوانین،رویه ها،جلوه و ظاهر سازمان (نحوه چیدن وسایل و تجهیزات و...) دربرمی گیرد.
2-ارزش ها (values) : تعیین کننده باور ها و اعتقادات در باره این که امور چگونه باید باشند و چه چیز هایی در سازمان از اهمیت برخوردار است.اگر چه افراد اعمالشان بدون توجه آگاهانه به ارزش ها صورت می پذیرد،اما در صورتی که لازم باشد می توانند آن را بیان کنند.
3-فرضیات بنیادی (Basic Assumption ) : پایه و اساس فرهنگ سازمانی هستند که در عمیق ترین سطوح فرهنگی وناخودآگاه کارکنان قرار دارد وتعیین کننده رفتارها در شرایط گوناگون هستند.علت سختی فرهنگ سازمانی به همین دلیل است، چون از ناخودآگاه کارکنان سرچشمه می گیرد.
طبقه بندی انواع فرهنگ سازمانی
برخی از محقّقان به منظور شناخت هر چه بهتر فرهنگ سازمانی براساس شاخص ها ومعیارهایی به طبقه بندی آن ها پرداخته اند. از آن جمله تقسیم بندی 12گانه شکاف فرهنگی است.این تقسیم بندی در پی سنجش هنجار های عملیّاتی وسبک فرهنگی در یک فرهنگ سازمانی است که عبارتند از فرهنگ های:
1- فرهنگ انسان محوری: مشخصّه سازمان هایی است که بر محور فردی ومشارکتی اداره می شوند. اعضای سازمان در جهت رشد و توسعه به یک دیگر کمک می نمایند وبیشتر وقت را با یکدیگر می گذرانند.
2- فرهنگ ارتباط نزدیک: روابط نزیک و دوستانه و احساسات وافکار مشترک میان اعضای سازمان وجود دارد.
3- فرهنگ موافقتی: کسب اطمینان از این که دیگران آ ها را پذیرفته اند و حرکت ها همگام با یکدیگر است.
4- فرهنگ سنتی: این سازمانها همیشه ازخط مشی ها وتجارب قبلی دنباله روی می کنند.
5- فرهنگ د ستوری: اعضا مطابق دستورات عمل می کنند.
6- فرهنگ اجتنابی: در قبال اشتباه تنبیه صورت می گیرد وموفقیت بدون پاداش است وازاین جهت دیگران ازقبول مسئولیت اجتناب می ورزند و به دیگران واگذار می کنند.
7- فرهنگ تقابل : انتقاد وبرخورد بانظرات دیگران موجب کسب نفوذ ومقام می شود و مواجهه با مسائل سبب تشویق می شود.
8- فرهنگ قدرتی: در این سازمان ها ساختار غیر مشارکتی حاکم است. این ساختار براساس اقتدارناشی از پست های افراد شکل گرفته است.
9- فرهنگ رقابتی: در این سازمان هامیان اعضا رابطه برد-باخت حاکم است. مشاغل رقابتی است وشکست قابل تحمل نیست
10- فرهنگ شا یستگی/کمال: انجام کارها بادقت وبه طور کامل صورت می پذیرد وازرخ دادن اشتباه پرهیز می شود. اعضا تلاش می کنند کیفیت رادرسطح عالی حفظ کنند.
11- فرهنگ کسب موفقیت:افرادی ارزشمند هستند که با همکاری جمعی درپی تحقق اهداف سازمانی باشند.
12- فرهنگ خود یابی: دراین سازمان ها رشد فردی،خلاقیت وکیفیت ،بیش ازکمیت وانجام وظیفه دارای ارزش است.
انواع دیگری از تقسیم بندی نیز وجوددارد،مانند:قوی/ضعیف،مثبت/منفی،عقلانی/ایدئولوژیک/مشارکتی/سلسه مراتبی.انواع گوناگون تقسیم بندی از فرهنگ های سازمانی دلالت بر اهمّیت فرهنگ در مدیریت یک سازمان دارد.
دریک تقسیم بندی دیگر جفری سونن فلد( ( Jeffrey Sonnenfeldچهار نوع فرهنگ سازمانی مطرح کرده است که می تواند در هر سازمانی مورد استفاده قرار بگیرد.
1-فرهنگ دانشگاهی :(Academy Culture)در این فرهنگ سازمانی کارکنان دارای مهارت های بالایی هستند ودر سازمان تا زمانی که مرتبه و شأن آن ها حفظ شود مایل به کار هستند. سازمان ها باید محیط با ثباتی برای استفاده از توانایی ها ومهارت های آن ها ایجاد کنند. بطور مثال: دانشگاه ها،بیمارستان ها و سازمان های خیلی بزرگ.
2- فرهنگ تیم ها ورزشی(Football Team Culture) :در این فرهنگ کارکنان، افراد آزادی با مهارت های عالی هستند. تقاضا برای آن ها زیاد است و به سادگی در هر جا می توانند کار بدست بیاورند.این نوع فرهنگ درسازمان های باریسک بالا و پیشگام وجود دارد. مانند: بانک های سازمان های سرمایه گزار و تبلیغاتی.
3- فرهنگ گروهی :(Club Culture) در این فرهنگ نیاز اصلی کارکنان تأیید گروهی و تثبیت در گروه است.معمولاً افراد در این نوع سازمان ها از رده های پایین کار را آغاز می کنند. فرد در درون سازمان ارتقا می یابد. مانند: سازمان های نظامی، حقوقی و... گروه های هنری را می توان در زمره سازمان ها با فرهنگ گروهی دانست.
4- فرهنگ دژواره :( Fortress culture)در این فرهنگ افراد نمی دانند آیا بیکار خواهند شد یا نه. اغلب این سازمان ها دستخوش تغییرات وسازماندهی مجدّد وسیع هستند.در این سازمان ها فرصت های زیادی برای افردی وجود دارد، که به موقع دارای مهارت های خاص باشند. مانند شرکت های بزرگ تعاونی ورهنی اتومبیل.در حوزه تولید رادیو و تلویزیون،شاید بتوان رگه هایی قوی از این فرهنگ پیدا کرد.در اکثر رسانه ها اعم از مکتوب یا صوتی وتصویری میتوان ادّعا کرد، زمینه های مساعدی برای رشد این نوع فرهنگ وجود دارد.
فرهنگ سازمان های رسانه ای
در هر سازمان رسانه ای،فرهنگ سازمانی مانند هر سازمان دیگر در برگیرنده مجموعه ای از ارزش ها و باور های مشترک میان گروه یا حرفه ای مشخص است.
امروزه صنایع رسانه ای شامل مجموعه ای از صنایع گوناگون وحرف ومشاغل مختلف است.از جمله: چاپ، رادیو، تلویزیون، سینما و... و به عنوان حرف و مشاغل نظیر: گویندگی،تهیّه کنندگی،ویراستاری،خبرنگاری، صدابرداری و ...
در سازمان های رسانه ای، منشاء فرهنگ همان طور که قبلاً مطرح شد،علاوه بر آن چه در سازمان های تجارتی منبع فرهنگ است در این سازمان هاعلاوه بر این منابع، رسانه نیز خود یک منبع اصلی ومهمّ ایجاد فرهنگ است. یادکیری افراد در سازمان های رسانه ای، تحت فشار شدید نیازهای پخش به هنگام است که تمام اعتبار و حیثیّت رسانه بستگی تام وتمام به آن دارد.از این فشار معمولاً به تب آنتن تعبیر می شود.این فشار روانی نوعی رفتار در این سازمان ها بوجود می آورد که با هر سازمان دیگری متفاوت است.هم چنین نفس پاسخگویی به نیازهای اطّلاع رسانی مخاطبان نوعی حسّ پیشاهنگی و روشنفکری در کارکنان تولید ایجاد می نماید.
در بررسی و تجزیه و تحلیل فرهنگ سازمانی ممکن است هر یک از سطوح آن را مورد نظر قرار دهیم،امّا وجه مصنو عات وابداعات آن عینی تر واز این جهت راحت تر می تواند مورد بررسی قرارگیرد. بطور مثال نامگذاری یک برنامه رادیویی یا تلویزیونی معطوف به ارزش های مشترک کارکنان تولید است.بنابراین قبول یا رد یک نام(مصنوع) می تواند مارا به ارزش های مشترک راهنمایی نماید.
مقایسه منابع فرهنگ سازمانی در رسانه ها با سازمان های تجارتی
ادبیّات مدیریّت در بحث فرهنگ سازمانی مملو از دیدگاه های محقّقین در باره منبع ومنشاء فرهنگ سازمانی است.در فرهنگ سازمانی کسب و کار، معمولاً به سه منبع اصلی ایجاد فرهنگ توجّه می شود.
1- باورها، ارزش ها و فرضیّات بنیان گذاران سازمان ها.
2- تجارب آموخته شده وسیله اعضا در طول زمان.
3- باورها و ارزش های تازه که بوسیله رهبران و اعضای جدید به سازمان وارد می شود.
شاید در مقایسه منابع فرهنگ سازمان های تجارتی با سازمان های رسانه ای بتوان به عنصر چهارمی اشاره کرد.این عنصر تأثیر اساسی بر فرهنگ سازمان های رسانه ای دارد، بطوری که هرگز نباید از آن چشم پوشی شود.
4- ماهیّت و نوع رسانه: در رسانه ها الزاماتی گاهی بسیار متفاوت با سازمان های تجارتی وجود دارد که خود می تواند منبع ویژه ای برای فرهنگ این ساز مان ها باشد. البته این تفاوت منبع را حتّی در رسانه هایی که هنجار کسب و کار دارند می توان بوضوح مشاهده کرد.مانند تهیّه به موقع آخرین اخبار برای چاپ یا پخش از رادیو وتلویزیون. این امر موجب حاکمیت ارزش سرعت همراه با دقّت می شود.گاهی در رسانه ها قدرت رقابت واعتبار آن ها به شخصی(احتمالاً ستاره ای که بوسیله همان رسانه ساخته شده است) ویا به برنامه خاصّی مربوط است.این ارزش ممکن است خلاف میل بسیاری در آن سازمان باشد. امّا موفقیّت سازمان بستگی به حفظ آن است.این ارزش را می توان نوعی ستاره محوری دانست. در واقع منبع اصلی این ارزش در میان مشتری ها یا مخاطبان است. این ارزش، سبب می شود مدیران رسانه ها به دنبال ستاره ها یا گاهی در پی شکستن ستاره ها باشند.
عناصر اساسی فرهنگ رسانه ای در قرن 21
در قرن جدید در سازمانها تغییرات زیادی درساختار، استراتژی، اندازه و محیط خارجی روی داده است.این تغییرات موجب تغییر در مفروضات بنیادی آن ها شده است که عباتند از:
1- معرفت شناسی: در سال های اخیر، تغییر مهم معرفتی، انتقال از واژه وکلام به تصویر بوده است. در فرهنگ رسانه ای یک تصویر خوب ارزش هزار واژه را دارد.صدای آمریکا VOA که همراه با تصویر بر روی ماهواره پخش می شود نشانه ای از این تغییر معرفت شناسانه است.
چاپ، جهان واژه ها رابصورت ایده ای که باید کشف شود،نشان می دهد،درصورتی که صدا، جهان را به درون فرد می کشاند وتصویر جهان را به بیرون از وجود فرد می آورد.نظریه "کشت" حاکی از نتیجه استفاده زیاد از تصویر در دریافت اطّلاعات در شکل تصویری است.
2- فناوری جدید:همان گونه که در دهه 50 میلادی، ترانزیستور موجب انقلابی در استفاده از رادیو شد، فناوری دیجیتال و رایانه های مختلف در فضای اینترنت تغییرات ناباورانه ای را برای دسترسی سهل وسریع به انواع اطّلاعات فراهم کرده است.
3- شخصی شدن رسانه:وبلاگ ها نمادی از این امر هستند. شخصی شدن سبب می شود افراد در ایجاد فرهنگ جدید رسانه ای نقش داشته باشند.
4- همگرایی ساحت های رسانه ها:مرزهای بین رسانه ها از بین می رود.رکیب آن ها را در یک رسانه جدید شاهد هستیم.
5- فرا تجارتی شدن فرهنگ رسانه ای: برخی شبکه های تلویزیونی مانند ( MTV) اساساً مرکزی برای تأمین انواع درخواست های تجارتی شده اند.